مرحوم ايرج ناظريان

مرحوم ایرج ناظریان متولد سال 1314 در تهران بودند. در سال 1341 فعالیت ایشان در دوبله آغاز شد و از سال 1344 به عنوان مدیر دوبله به فعالیت هنری خود ادامه دادند.ایشان گوینده نقشهایی چون چارلز برانسون ، ریچارد برتون ، راک هادسن ، ناصر ملک‌مطیعی و داود رشیدی درهزاردستان بودند.متاسفانه در سال 1370 با فوت خود به فعالیت هنری خود پایان دادند.

کارهای ایرج ناظریان بسیار زیاد است و نمی توان به راحتی کارنامه پر بار ایشان را ذکر کرد.
بعضی از کارهای مهم ایشان تا انجا که حافظه من یاری می کند اینها هستند:

راک هودسون در آخرین غروب ، وداع با اسلحه (دوبله دوم ) و...
رابرت میچم در رودخانه بدون بازگشت ، آخرین قارون
گریگوری پک در موبی دیک ، تنگه وحشت و..
رابرت دنیرو در شکارچی گوزن (دوبله اول)
پل نیومن در مرد (دوبله دوم)
آنتونی کویین در زنده باد زاپاتا ، توپهای سن سباستین، گوژپشت نوتردام(دوبله دوم) ، لورنس عربستان (دوبله دوم) ، آخرین قطار گان هیل و ...
برت لنکستر در ترن ، عقرب ، فرودگاه (دوبله دوم)
جین هکمن در ارتباط فرانسوی 2 ،مترسک (دوبله اول )
پیتر فینچ در شبکه
جیان ماریا والونته در به خاطر چند دلار بیشتر (دوبله اول)
ویلیام هولدن در طالع نحس 2 ، این گروه خشن و.....
گری کوپر در ماجرای نیمروز (دوبله اول)..
اورسون ولز در همشهری کین
سیلوستر استالونه در اولین خون (دوبله اول)،راکی 2 ، فرار به سوی پیروزی و...
جان گیلگاد در جولیوس سزار
لی ماروین در قاتلین ، حرفه ای ها ، منطقه رینتری(درخت زندگی)
کلینت ایستوود در جوکید ، تندر بولت ولایت فوت
ریچارد برتون در خرقه و...
مارلون براندو در پدرخوانده (دوبله دوم)
ویتوریو گاسمن در برنج تلخ (دوبله دوم)
شون کانری در سه ثانیه به جهنم و ..
استیفن بوید در سفر معجزه آسا
لینو ونتورا در دسته سیسیلی ها
ریچارد هریس در گذرگاه کاساندرا
یول برینر در هفت دلاور (دوبله دوم)
جان وویت در قهرمان
ریچارد ویدمارک در جیب بر خیابان جنوبی ، چگونه غرب تسخیر شد ،قتل در قطار سریع السیر شرق (دوبله دوم)
جیمز استیوارت در خم رودخانه (دوبله اول)
رابرت شاو در آرواره ها
جیسون روباردز در جولیا
جولیانو جما در کالیفرنیا

روحش شاد یادش گرامی

فقدان دوستان

سال 85 براي جامعه دوبله ايران ، در فقدان برخي از بزرگان سينماي (بخصوص دوبله) سال چندان خوشايندي نبود . در فقدان هنرمنداني چون سروش خليلي ، حسين كسبيان ، ايرج گلفشان ، حعفر بزرگي ، نرسي گرگيا ، امير شروان ، عبدالعلي همايون ، احمد قدكچيان ، بابك بيات ، فرخ غفاري ، رسول ملاقلي پور و مليحه نظري ( و 16 هنرمند ديگر) ، تعدادي از بزرگان دوبله نيز از از اين جامعه پر كشيدند.

مرحوم محمد شهير امان الله خواجوي ها(محمد خواجوي ها) مشهور به ماني يكي از اين بزرگان بود كه بحق يكي از سنگ وزنه هاي تاريخ راديو در ايران و همينطور دوبله ميتوان از او نام برد. اگر در دهه 60 برنامه اي با عنوان بامدادي يا سلام صبح بخير از راديو مي شنيديم بايد مي دانستيم كه بنيانگذارش مرحوم ماني در دهه 50 بود. اگر تعداد سريالهاي دوبله كه مي بينيم از شمار ستارگان افزون است بايد بدانيم كه مدير دوبله اولين سريال دوبله شده تلويزيوني در ايران ( پليس بين الملل) مرحوم ماني است. اگر بدانيم كه گوينده سريال راز بقا هوشنگ لطيف پور است بايد بدانيم كه سري اول اين سريال با صداي ماني روي آنتن رفت و لطيف پور با الگو برداري از صداي ماني در راز بقا جاودانه شد و ... يادش گرامي باد.

يكي ديگر از ستارگان دوبله كه در سال 85 از ميان ما رفت فرشيد فرزان بود. يك بازيگر و يك كارگردان تمام عيار و يك گوينده ناب كه صدايش روي خشن ترين ستارگان سينماي جهان بخوبي مي نشست. صداي فرزان (عزيز الله باقري) را هيچكس در خوب بد زشت بجاي شخصيت بد (لي وان كليف) فراموش نخواهد كرد. صداي آقاي هاريگان را آيا كسي هست كه در اين گروه خشن نشنيده باشد و از خود نپرسد اين صداي پرصلابت صداي كيست؟ يا صداي عنايت بخشي و گرشا رئوفي(بشكل همزمان) در گوزنها كه هنر فرزان را به رخ مي كشد؟ و همه ميدانند كه صداي مرحوم علي آزاد در تمام فيلمها صداي فرشيد فرزان بود... يادش گرامي

خسرو شايگان ديگر بزرگ عرصه دوبله بود كه صداي نازنينش هرگز از اذهانمان بيرون نخواهد رفت. او 14 سال رئيس انجمن گويندگان بود و حتي در اواخر دهه 40 در فيلمي بنام گناه مادر نيز حضور داشت. اگر از من بپرسند بهترين گويندگان نقشهاي مكمل(دوم و سوم) در تاريخ دوبله ايران چه كساني هستند يقين بدانيد در كنار پرويز ربيعي و جواد بازياران ، نام خسرو شايگان را خواهم آورد. او يكي از بهترين ها بود كه صدايش در فيلم جزيره گنج بجاي رئيس دزدان دريايي(سيلور) را هرگز و حتي يك لحظه از ذهنم بيرون نمي رود. صداي او بجاي جرج سي اسكات (مايرون) در بيلياردباز و هنريد در كازابلانكا و همينطور چارلز برانسون در هفت دلاور و صدها و صدها فيلم و سريال و كارتون از يادگارهاي اين هنرمند بزرگ است. روحش شاد

ماشينها

دوبله ماشينها كه از سينما يك روز اول فروردين پخش شد كار دوستان در انجمن گويندگان جوان بود:

مك كويين : مجيد حبيبي
ماشين دختر (اسمش يادم نيست): آرزو آفري
گزارشگر ها : حامد عزيزي – علي باقرلي
دكتر :محمدرضا عليمرداني
ماك ددي :عليرضا طاهري
استيك شيفتي و جرثقيل:محمد رضا صولتي
كلانتر : حامد عزيزي
و...
سرپرست گويندگان : محمد رضا صولتي
تاريخ ضبط : 26 بهمن 1385 تا 30 بهمن

در ضمن بايد عرض كنم اعضاي محترم انجمن پيشكسوت 2 بار اين فيلم را دوبله كرده بودند، سرپرست گويندگان دوبله اول آقاي كامبيز شكوفنده بود

خسرو شايگان

باورم نمیشه ...
عجب سال نحسی بود ۸۵

شایگان را هم از دست دادیم. هنرمند ارزنده ای که همیشه دور بود ... عادت کرده ایم سینما که می رویم، رل اول را به خاطر بسپاریم. اینکه در گوزنها، وثوقی معتاد است در خاطر می ماند و آنکه فنی زاده چگونه بیماری و ترس را تنها با لرزش، با نگاه با میمیک های خاص چهره باور پذیر می کند؛ گم می شوند و ...

دوستی گفت شایگان که بود؛ او را برایش صدایی مشابه امیر هوشنگ قطعه ای معرفی کردم ...دیدم قطعه ای دیگر برایش گمنام تر بود تا تیتراژ کارتون فوتبالیستهای شایگان ...!

شب بخیر و موفق باشید

در دوبله این فیلم انتخاب اکبر منانی برای دیوید استراتر بازیگر نقش ادوارد مورو مناسب بود و صدای او بر روی چهره این بازیگر می نشست.
ولی صدای علی همت مومیوند از دو نظر شاید برای جورج کلونی مناسب نبود. یکی اینکه تا به حال صدای دوبلور های با سابقه تر و معروف تر مثل جلال مقامی و چنگیز جلیلوند را به جای این بازیگر شنیده ایم و دیگری اینکه کمتر مومیوند را در نقش های اصلی دیده ایم.
اکبر منانی تلاش بسیاری برای رسیدن به ضرب آهنگ و ریتم گویش دیوید استراتر کرده بود که در مجموع می توان گفت در این راه موفق بود.
البته به کار منانی دو اشکال وارد هست:
در 2 یا 3 مورد روی دهان بسته بازیگر صحبت کرده بود و در 2 قسمت هم سناتور ویسکانسین(با کسر ر) را سناتورویسکانسین(با سکون ر) تلفظ کرد.
در ابتدای فیلم نوشته های طولانی را می بینیم که چه خوب بود به صورت نریشن در فیلم خوانده می شد که این امر در دوبله فیلم صورت نگرفته بود.
برای دوبله این فیلم از نسخه ایتالیایی استفاده کرده بودند و حتی در پایان فیلم نیز اسامی دوبلور های زبان ایتالیایی نیز نوشته می شود .
با توجه به اینکه نسخه سینمایی فیلم چند مدت پیش در ایران اکران عمومی داشت علت استفاده از نسخه مذکور نامعلوم است.
در این فیلم علاوه بر اکبر منانی و علی همت مومیوند صدای گویندگانی چون ناصر نظامی ، امیر محمد صمصامی، علی منصوری راد و.... نیز شنیده می شود.

لوک خوش شانس

چند روز پیش یکی از کارتون های لوک خوش شانس به دستم رسید.
پس از دیدن ابتدای فیلم به نظرم آشنا آمد و با دقت بیشتر متوجه شدم که دوبله جدیدی از کارتون لوک خوش شانس و دالتون های بازنده می باشد که تقریبا"بیست سال پیش هم دوبله شده بود.
دوبله قبلی توسط ژاله علو دوبله شده بود ونسخه اخیر در استودیو قرن 21 توسط نصر اله متقالچی.
در هر دو نسخه منوچهر والی زاده به جای لوک حرف می زد.ولی در نسخه اول تورج نصر به جای بوشوگ(که در نسخه اول اسمی از او برده نمی شود) و زنده یاد پرویز نارنجیها به جای جالی(که در این نسخه با نام ژولی از او یاد می شود) حرف می زنند.
و در نسخه دوم محمد عبادی به جای بوشوگ و صادق ماهرو به جای جالی گویندگی کرده اند.
در اینجا قصد ندارم راجع به کیفیت دو نسخه یاد شده صحبت کنم بلکه قصد بر این است که اختلافات گفتگو های دو نسخه را مشخص کنم.که خواهید دید اختلاف ها بسیار بیشتر از آنچه دوست عزیزمان شرلوک هولمز گفتند می باشد.
جملاتی که با رنگ آبی تایپ شده اند مربوط به دوبله اول و جملات قرمز مربوط به دوبله دوم می باشد:

ابتدای فیلم هنگام معرفی:
لوک:من یک گاوچرون تنها هستم که دور از خونه وزندگی ام اسب می تازم.اسم من لوکی لوکه. من و اسبم ژولی در ماجراهای خطرناکی شرکت داشته ایم.معروفه که من آدم خوش شانسی هستم. گاهی خودم هم که فکر می کنم می بینم مردم حق دارن به من می گن لوک خوش شانس.
لوک:این کابوی تنهایی که می بینین از خونه به دوره منم لوک خوش شانس.با اسب با وفام جالی. ما از هم جدا شدنی نیستیم. می دونین راستش نمی دونم چطوری لقب خوش شانس به من دادن ولی اگه نا خواسته به آدم یه همچین لقبی می دن خوب....


لوک:زاستی یادم رفت من همیشه به دنبال حقیقت هستم و از هیچ چیز هم نمی ترسم.

لوک:حقیقتش اومدم از غرب وحشی لذت ببرم بدون نگرانی از وجود خلاف کارایی مثل برادران دالتون.


ژولی:من از اینجا حوصله ام سر رفته نمی دونم چرا ارباب خوشش میاد حتما" عقلش پاره سنگ بر می داره.
جالی:یک بارم که شده باید از شر اون سگ فضول بوشوگ خلاص بشیم .(!!)


لوک:ولی چهار برادر بی رحم و خطرناک پشت این دیوارا زندانی هستند.
لوک:آره
بوشوگ،جو دالتون و برادرش الان تو زندون در امن و امانن.

هنگام بریدن قفل توسط جو دالتون:
جو دالتون:درسته ولی بهتره اون دهن گشادتو ببندی چون ممکنه نگهبان زندان هوس کنه سری به اینجا بزنه اونوقت می فهمه ما چه خیالاتی داریم.
جو دالتون:ولی ما رو دعوت نکردن. اگه به درد جشن زندان نمی خوریم پس به درد زندونم نمی خوریم.(!!!!)


بوشوگ هنگام لیس زدن جو دالتون:
بوشوگ:وقتی که عصبانی می شه قیافش خیلی وحشتناک می شه.
بوشوگ:وقتی با من بازی می کنه اینقدر ازش خوشم میاد.


رئیس زندان:بسیار خوب چون امروز جشن تولد منه یه فکری به حال شما دالتونای بیچاره می کنم شاید چند لحظه ای بتونین استراحت بکنین.

رئیس زندان:به خاطر اینکه امروز روز تولدمه می خوام 4 برادر دالتون رو از این زنجیری که دارن آزاد کنم و به هر کدوم یه وزنه جدید بدم.


موقع فرار دالتون ها از زندان:
بوشوگ:اینا چرا جای به اون راحتی رو ترک کردن ها؟
بوشوگ:هم زنجیر من جو دالتون کجاست؟ (!!)


لوک و جالی در صحرا:
لوک :موقعی که نگهبان زندان با دوستاش ساعات خوشی رو می گذروند من و اسبم از مناظر زیبای طبیعت لذت می بردیم.
لوک:در حالی که ووردون از جشن تولدش لذت می برد من و اسبم جالی هم از شکوه غرب لذت می بردیم


ژولی:آره جون خودت خیلی خوش می گذره . واقعا" عالیه
جالی:بله شکوه یعنی باد و خاک و آفتاب سوزان.


لوک:چی می بینم یه سگ تنها توی صحرا . قیافه این سگ به نظرم خیلی آشناست.

لوک:انگار این بوشوگ پیره . باید توی این بیابون گم شده باشه.


بوشوگ:اگه آب گیرم نیاد از تشنگی تلف می شم .دیگه تحمل ندارم طاقتم تموم شده .آه آب! چه آب صافی ،وقتشه خودمو سیراب کنم.

بوشوگ:تو این بیابون چقدر تشنه ام شده ولی غریزم منو به سمت آب می کشونه ،آه همیشه به غریزم اعتماد دارم.


لوک: سگ بیچاره این سراب بود نه آّب

لوک: انگار بد جوری تشنه ای


ژولی :شیره کاکتوس و ... چه دردناک. من که تشنگی رو ترجیح می دم.حالا ارباب داره استراحت می کنه ولی نمی دونم بعدش چه خیالی داره به هر حال باید دید آخر کار چی می شه . پدر بزرگم همیشه می گفت باید دائما"مراقب این جنس دو پا باشیم.

جالی:آب کاکتوس! ترجیح می دم از تشنگی بمیرم و...
لوک:بهتره ما استراحتمونو بکنیم.
جالی :منظور از ما کیه؟ اون کیف می کنه، من کف می کنم.


دوستان تمامی این اختافات در جملات مربوط به 4 دقیقه اول بود.دقت در بقیه فیلم از حوصله خارج بود ولی می توان نتیجه گرفت این اختلافات تا پایان ادامه داشته باشد
به نظر شما این همه اختلاف اساسی در جملات ناشی از چیست؟
سلیقه مترجم؟ سلیقه مدیر دویلاژ؟ بداهه سازی دوبلور ها؟همه موارد؟ هیچ کدام؟

ساعتها

ساعتها را ديده ايد؟ چه زيبا است چه موسيقي دلنشيني دارد و چه دوبله نابي دارد. ژاله كاظمي مديريت دوبلاژ را به عهده دارد.چه تقديري بود كه ژاله آخرين كلام هايش در دنيا دوبله با نيكول كيدمن به اعماق رودخانه نيستي فرو مي رود. جليلوند جاي اد هريس ايدز زده سخن مي گويد بد نيست كارش.
صداي چنگيز آنقدر قوي و رسا است كه شايد گوينده صدا را براي يك بيمار روبه مرگ نپذيرد. شهلا ناظريان به جاي مريل استريپ مي گويد كه بي نقص مي گويد و مهوش افشاري هم جاي جوليان مور كه دقيقا صداي خود مور است كه فارسي ياد گرفته است!!
ترجمه فيلم را دوست داشتم كه اجازه نمي دهد سانسور مانع اين شود كه بينندگان متوجه نشوند كه تمام نقش هاي اصلي فيلم تمايلات همجنسگرايي دارند.
بهر روي يادش بخير. تازه داشتيم به نيلكول كيدمن هاي ژاله كاظمي عادت مي كرديم كه پر كشيد و رفت.
مدیر دوبلاژ: زنده یاد ژاله کاظمی
گوینده تیتراژ عوامل فیلم: خسرو شمشیرگران
گوینده تیتراژ زمانها و مکانها: علی همت مومیوند

زنده یاد ژاله کاظمی به جای نیکول کیدمن در نقش ویرجینیا ولف
مهوش افشاری به جای جولین مور در نقش لورا بران
شهلا ناظریان به جای مریل استریپ در نقش کلاریس ون
چنگیز جلیلوند به جای اد هریس در نقش ریچارد
منوچهر والی زاده به جای استیون دیلن در نقش لئونارد (شوهر ویرجینیا)
پیام حسینیان به جای جان سی رایلی در نقش دان (شوهر لورا)
علی همت مومیوند به جای جف دانیلز در نقش لوئیس واترز
فریبا شاهین مقدم به جای کلر دینز در نقش جولیا (دختر کلاریس)
پری هاشمی در نقش های آشپز ویرجینیا و خانم گل فروش
رزیتا یار احمدی در نقش های خواهر ویرجینیا و کودکی ریچارد
ناهید شهشعانی در نقش خانم لارچ
نسیم رضا خانی در نقش آنجلیکا (خواهر زاده ویرجینیا)

زد

منوچهر اسماعيلي به جاي ايو مونتان به نقش دكتر زد
رعفت هاشم پور به جاي ايرنه پاپاس به نقش هلن (زن دكتر زد)
خسرو خسروشاهي به جاي ژان لويي ترينتينيان به نقش بازپرس
ناصر طهماسب به جاي فرانسوا پريه به نقش دادستان
آرشاك قوكاسيان به جاي ژاك پرن به نقش عكاس
پرويز ربيعي به جاي پير ايدو به نقش ژنزال ژاندارمري
خسرو شايگان به جاي رناتو سالواتوري به نقش قاتل دكتر زد
زنده ياد عزت اله مقبلي به جاي ژرژ گره به نقش مردي كه اعتراف مي كند
ژرژ پطرسي به جاي برنار فرسون
شهروز ملك آرايي به جاي چارلز دانر
زنده ياد پرويز نارنجيها به نقش دستيار بازپرس
ناصر طهماسب به نقش يكي از دكتر هاي بيمارستان

بلفی و لی لی بیت

حتما همه شما کارتون زیبا و جذاب بلفی و لی لی بیت رو دیدید. کارتونی که در سالهای گذشته مخاطبین نوجوان و جوان زیادی رو پای تلویزیون می کشید و هنوزم که هنوزه از زیبائی و جذابیتش کم نشده.

به جای بلفی و (جون ) همان پسر بچه در (از سرزمین شمالی ) شیوا گوران
و به جای لیلیبیت نادره سالار پور حرف زدند

افضلی ( سه کاراکتر) - مهدی آرین نژاد (سه کاراکتر )- شاهین مقدم(دوکاراکتر) -یاراحمدی - ناصر احمدی و ... از بقیه دوبلور های این انیمیشن زیبا بودند .
مدیر دوبلاژ هم طبق معمول آن سالها و برای واحد دوبلاژ شبکه دوم فکر می کنم امیر قطعه ای بود .
اضافه می کنم نادره سالارپور هم با تقلید صدا به جای پسر بچه های غریبه هم حرف میزد(مثلا مسابقه هاکی)

ایرما خوشگله

چه زيبا بود گويندگي منوچهر نوذري و ژاله كاظمي عزيز به جاي جك لمون و شرلي مكلين. با يك ترجمه بي نقص تمام زير و بم احساسات و گويندگي از زبان اصلي به فارسي منتقل شده باشد. به قول فهيمه راستكار فيلم را كشته بودند و بعد روح فارسي در كالبدش گذاشته بودند.
گريه ام گرفت ... افسوس و هزار افسوس بر نبود منوچهر و ژاله.
در نفش هاي كناري هم منوچهر اسماعيلي با گويندگي به جاي سبيل و ناصر طهماسب به جاي هيپولي نره خر هنرمندانه سخن مي گويند. ديدن اين فيلم لطيف و زيبا را به زبان فارسي به همه دوستداران دوبله توصيه مي كنم.

گتسبی بزرگ

از کیفیت دوبله فیلم هرچه بگوییم کم گفته ایم.
بدون تردید یکی از اوج های تاریخ دوبله ایران است.
کار تمام گویندگان عالی بود. ولی آرشاک قوکاسیان چیز دیگه ای بود. او بسیار ماهرانه به شخصیت جرج ویلسون معصومیت بخشیده بود.و کارش در لحظات مرگ همسرش عالی بود.

مدیر دوبلاژ: خسرو خسرو شاهی

چنگیز جلیلوند به جای رابرت رد فورد در نقش جی گتسبی
زنده یاد ژاله کاظمی به جای میا فارو در نقش دیزی بوکانان
بهرام زند به جای بروس درن در نقش تام بوکانان
زنده یاد تاجی احمدی به جای کارن بلک در نقش میرتل ویلسون
آرشاک قوکاسیان به جای اسکات ویلسون در نقش جرج ویلسون
منوچهر والی زاده به جای سام واترسون در نقش نیک کاراوی
نصر اله متقالچی به جای هوارد داسیلوا در نقش مه یر ولف شیم

شاهد عینی

ناهيد اميريان بجاي مارك لستر در نقش تيموتي زيگي
زهره شكوفنده بجاي سوزان جورج در نقش پيپا
حسين رحماني بجاي لايونيل جفريز در نقش پدر بزرگ(سرهنگ بازنشسته)
منوچهر والي زاده بجاي توني بانر در نقش تام
مرحوم ايرج ناظريان بجاي پيتر وان در نقش رئيس پليس
و صادق ماهرو و منوچهر انور و ...

اگرچه اين فيلم يكي از خوش ساخت ترين فيلمهاي دهه 70 (بويژه در بخش تعقيب و گريز با اتومبيل و موتورسيكلت) است و سوزان جورج در اين فيلم با تمام وجود ايفاگر نقش است اما سانسور 50 درصدي فيلم عملا چيزي از آن باقي نگذاشته.

پرویز نازنجیها

با گراميداشت ياد و خاطره پرویز نارنجیها و صداي زيبايش يادي مي كنيم از يكي از بهترين كارهاي آن عزيز از دست رفته كه گويندگي بجاي مرحوم هنري كالوين (يا با نام كامل: ويمبرلي كالوين گودمن) در نقش گروهبان ديميتريو لوپز گارسيا در سريال محبوب ديزني يعني زورو. نارنجيها آنچنان استادانه و از اعماق وجود در شخصيت گروهبان گارسيا فرو مي رود كه به جرات مي توان گفت يكي از كم نظيرترين شخصيتهاي تاريخ دوبله در اين سريال شكل مي گيرد . صداي نارنجيها تطابق عجيبي با هيكل نخراشيده و تنومند گارسيا پيدا ميكند چنانكه تصور صدائي ديگر غير از صداي نارنجيها بجاي كالوين غيرممكن به نظر مي رسد.
پرویز نارنجیها، توکتو هم بود . مجموعه ای مستند که به زندگی یک اسکیمو می پرداخت، از شکار، خانه سازی و تهیه لباس .... صدا با فراز و فرود زندگی آن پیرمرد همرنگ بود و از دیدن آنهمه برف و یخ، نه تنها نمی لرزیدی که دلت می خواست ایگلویی بسازی و برف را تجربه کنی ! حیف که این صدا خاموش شد ...
نارنجيها سرنوشت غم انگيزي داشت در اوايل دهه 70 بر اثر سكته مغزي صدايش را از دست داد. خسروشاهي تعريف مي كرد به مدقالچي كه در آن زمان در آلمان ساكن بود زنگ زدم و حكايت نارنجيها را برايش گفتم و مدقالچي زد زير گريه و گفت :
پس براي هميشه سكوت؟
يادي از سريال زورو كرديم و پسنديده نيست از غلامعلي افشاريه يادي نكنيم كه در اين سريال بجاي مرحوم گاي ويليامز (با نام اصي: آرماندو كاتالانو) در 39+39+4=82 قسمت (بدون جرح و تعديل و در پيش از انقلاب و در سه سري به ترتيبي كه ذكر شد) صحبت كردند و آنچه بعد از انقلاب نمايش داده شد عمدتا به چهل و چند قسمت محدود گشت...
غلامعلی افشاریه در خاطره ای از دوبله زورو می گوید که مرحوم نارنجیها با کمی فاصله از میز می نشست.یک بار از او پرسیدم که دلیل این کار چیست؟ و او در پاسخ گفته است که می خواهم هنگام گویندگی احساس کنم مثل گارسیا شکم دارم! ... روحش شاد!

یاد یاران سفر کرده

به یاد پرویز نارنجیها و دوبله بر روی کارتون پلنگ صورتی
جواد پزشکیان ( هیس مار در کارتون رابین هود)
شهروز ملک آرایی (کاپیتات لیچ در گالیور وزیر دربار در سیندرلا و هزاران نقش دیگر)
مهدی آریان نژاد ( مورچه خوار و دودو)......
یادی از مهدی آژیر و تنسی تاکسیدو و مرحوم نارنجیها و حسن عباسی...

دره من چه سرسبزه

دره من چه سرسبز بود از جاودانه آثار جان فورد است و در اين ميان بازي عالي والتر پيجن در نقش پدر گرافيد جلوه ديگري دارد اما جالبترين وجه داستان دوبله زيباي فيلم و صداي پدر است كه رو به آنگاراد (مورين اوهارا) ميگويد : مطمئن باش از غصه ميميرم اگر ببينم برف پيري20 سال زودتر رو مو هات نشسته

و اين صدا متعلق به كسي نيست به جز يكي ديگر از قلل پر ابهت دوبله ايران زمين "استاد ايرج رضايي"
خدا او را برايمان حفظ اش كند

بر باد رفته

 احمد رسول زاده (مديريت دوبله بر باد رفته و چهره ماندگار دوبله )
رفعت(رعفت) هاشم پور بجاي ويوين لي در نقش اسكارلت اوهارا
حسين عرفاني بجاي كلارك گيبل در نقش رت باتلر
ناصر طهماسب بجاي لسلي هاوارد در نقش اشلي ويلكز
معصومه فرخنده مآل بجاي اوليويا دوهاويلند در نقش ملاني همليتون
فهيمه راستكار بجاي هتي مكدانل در نقش مامي(كلفت سياه چرده مونث منزل اوهارا)
ناصر احمدي بجاي كارول ناي در نقش فرانك كندي
سيمين سركوب بجاي باربارا اونيل در نقش الن اوهارا(مادر اسكارلت)
منصوره كاتبي بجاي ايلين كيرز در نقش سوئلن (خواهر اسكارلت)
فريبا شاهين مقدم بجاي آن رادرفورد در نقش كارين(خواهر اسكارلت)
بهرام زند در چند نقش و از جمله فورد كرين در نقش استولرت تارلتن
ناصر نظامي در چند نقش و از جمله جرج ريوز در نقش برنت تارلتن
بدري نوراللهي بجاي يورا هوپ ريوز در نقش عمه پتي
آذر دانشي در چند نقش و از جمله بارتري مك كوئين در نقش پريسي(خدمتكار كم سال سياه) و همينطور خانم نيل
آرشاك قوكاسيان بجاي باند بروكس در نقش چارلز هميلتون
و .......

و براي دوستان علاقمند ، يك توضيح خيلي كوتاه در مورد برباد رفته:

همانطور كه دوستان ميدانند بر باد رفته (در كنار كازابلانكا و يك رده بالاتر از آن) محبوبترين و با احتساب تورم و شمار بينندگان ، پرفروشترين و پر بيننده ترين فيلم تاريخ سينما و بهترين نمونه ژانر قصه گوئي در تاريخ سينماست كه توسط بانوئي به قامت 5/1 متر و شايد چهل و چند كيلوگرم كه كارمند اداري بود - به نام مارگارت ميچل- (در روزگاري كه درد مفاصل گرفت و از حرفه خود كناره گرفت) نوشته شد . نام اول كتاب "فردا روز ديگري است" و " نه با ستاره هاي ما" و "گوسفند سياه" بود كه در نهايت به "برباد رفته" تغيير يافت. عده اي برباد رفته را تقليد جنگ و صلح روسي دانستند . كتابي كه ميچل انتظار فروش حداكثر 5000 نسخه از آنرا داشت در پايان سال با ركورد يك ميليون نسخه پرفروشترين كتاب سال و بعد ها پرفروشترين كتاب تاريخ شد (اگر مجموعه چند جلدي هري پاترها را مد نظر قرار ندهيم). ديويد سلزنيك - تهيه كننده فيلم برباد رفته - براي خريد امتياز فيلم از ميچل 50 هزار دلار به او داد و بعد از فروش فوق العاده فيلم 50 هزار دلار ديگر براي وي فرستاد. در اواخر دهه 40 ميچل هنگام عبور از عرض خيابان تصادف كرد و چند روز بعد فوت شد. قبل از برباد رفته كتابي نوشته بود كه آنرا سوزانده بود و تنها اثر او همين كتاب شد. بعدها كساني ادامه داستان را نوشتند اما همانطور كه ميچل گفته بود "ادامه داستان را بايد به ذهن خوانندگان سپرد ، هركس داستان خود را خواهد نوشت و نيازي به نوشتن من نيست!" هيچكدام از دنباله ها مورد توجه قرار نگرفت.
انتخاب كلارك گيبل براي نقش رت در فيلمي كه قرار شد براساس اين رمان حجيم 1300 صفحه اي ساخته شود چندان سخت نبود اما صف كساني كه براي نقش اسكارلت چنان طويل بود كه انتخابها را مشكلتر مي كرد: تالولا بنكهيد ، ميرام هاپكينز ، اروينگ تالبرگ ، نورما شيرر ، جون كرافورد ، كارول لومبارد، ايرنه ديون ، مارگرت سوليوان ، لانا ترنر ، آن شريدان ، لوسيل بال ، كاترين هپبورن ، فرانسيس دي ، جين آرتور ، لورتا يانگ و .... اما سلزينك هيچكدام را نمي پذيرد. چهره اي اسطوره اي ميخواهد كه دل بيننده را بلرزاند. صدها نفر از همكاران و دوستان خود را به سراسر آمريكا و انگلستان مي فرستد تا دختري بيابند كه ارزش آنرا داشته باشد كه رت باتلر 220دقيه بدنبال او بدود! جستجوها در كالج ها و دبيرستانها و خيابانها (اگرچه بازيگران نامي بزرگي به سينما معرفي كرد ، مانند سوزان هيوارد) اما دل سلزنيك را راضي نكرد. صدهزار دلار و حاصل كار صدها نفر بخاطر بر باد رفته بر بر باد رفت و بازيگر نقش نخست پيدا نشد تا اينكه صحنه ها بدون حضور وي شروع به فيلمبرداري گرديد. مدتي بعد برادر سلزنيك در يك مهماني بانويي جوان را كه سابقه بازي در چند فيلم و نمايش گمنام را داشت به او معرفي كرد. برق از چشمان سلزنيك پريد. همان شب اين دختر جوان را كه ويون لي نام داشت بدست همكاران آزمونگر خود سپرد و نتيجه رضايتبخش بود. اسكارلت پيدا شده بود.
دعواهاي جرج كيوكر(كارگردان اول فيلم) با گيبل و اختلافاتش با سلزنيك منجر به حذف وي و جايگزيني 4 كارگردان بترتيب زماني ميشود: جك كانوي ، رابرت لئونارد ، كينگ ويدور و ويكتور فلمينگ. حمايتهاي گيبل از فلمينگ و سرعت كار وي در نهايت فلمينگ را بعنوان كارگردان تثبيت ميكند(اگرچه صحنه هائي كه كيوكر ساخت- مثل صحنه افتادن دختر اسكارلت از اسب- هنوز در فيلم وجود دارد و ويون لي همان سال ادعا كرد اگر كيوكر كارگردان بود فيلم ، فيلم فوق العاده تري ميشد) و و و ...
برباد رفته در اسكار 1939 نامزد 10 و برنده 8 جايزه اسكار ميگردد. يك ركورد كه تا بن هور دوام مي آورد و هنوز هم بجاي خود ركورد است. مدت اوليه در نخستين اكران فيلم 240 دقيقه بود كه سلزنيك آنرا به 222 ذقيقه تقليل داد.
برباد رفته در كنار آثار ارزشمند ديگر تاريخ سينما فيلمي است كه ميتوان بارها و بارها ديد و هربار لذت بار اول را برد. انتخابها فوق العاده اند اما از نظر من انتخاب لزلي هاوارد براي نقش اشلي چندان دندان گير نيست. اگرچه هاوارد يك بازيگر اسطوره اي (پيش از اين فيلم بود و حتي در آنزمان از گيبل هم يك سروگردن بالاتر) اما همانطور كه خودش هم گفته بود با شخصيت ضعيف اشلي(كه مقصر اصلي آن را ميتوان نويسنده دانست) به يكباره از اوج به حضيض آمد، مضافا به اينكه سن وي به معشوقگي اسكارلت چندان سازگار نيست.
بازيها فوق العاده اند: هتي مكدانل(بازيگر زن سياه چرده) نخستين زن سياهي است كه اسكار مي گيرد. ويون لي اسكار نقش اول زن و سر گيب بي كلاه مي ماند و اسكار به شوهر ويون لي(لارنس اليوير در بلنديهاي بادگير) تعلق ميگيرد.

دوبله استثنائي خانم هاشم پور با آن فريادها ، اشكها ، خنده ها ،شيطنت ها ، رياكاريها و حسرتهاي اسكارلت اگرچه همخواني ندارد اما به مدد مهارت وي روي اين چهره تثبيت ميشود. اگرچه به زعم كساني كه دوبله سينمائي برباد رفته را ديده اند صداي ژاله كاظمي تطابق عجيبي با چهره لي دارد اما همگي اذعان دارند كه هاشم پور در اين نقش فوق العاده است.
حسين عرفاني كه بهترين كار خود را در تمام عمر گويندگي بجاي كلارك گيبل در براد رفته و آخيم توپول در ويون زن روي بام ميداند نهايت دقت و صلابت را در اين فيلم بكار ميگيرد . گيبل محبوب زنان تاريخ اينبار با صداي عرفاني چهره اي مردانه تر دارد. چتشني صداي نيمه بم با ظرافتهاي گفتاري وي كه آنرا كمتر در نقشهاي بوگارت بكار مي گرفت گوئي شخصيتي منفك از ساير آثار عرفاني را رو ميكند.
معصومه فرخنده مآل كه صاحب يكي از زيباترين صداهاي تاريخ دوبله (در كنار گويندگاني چون كاظمي و مهين كسمائي) است براي نقش ملاني يك انتخاب بي نظير است. فرخنده مآل كه عمدتا در فيلمهاي وسترن و گاه اجتماعي-خانوادگي و بعضا فيلمفارسيهاي متنوع ايراني يك پاي صندلي دوبله بود ، در اين فيلم متانت ، مهرباني ، راستي و صداقت ، وفا و معصوميت ملاني را بشكلي باور نكردني نه به تصوير كه به استماع مي كشاند.
فهيمه راستكار در نقش هتي مكدانل با گويشي كه خاص مرحوم پروين ملكوتي(بعنوان مثال در ال سيد) در نقش زنان مقتدر بود ظاهر شد اما نرمش را نيز از نظر دور نداشت. بعدها راستكار مشابه همين گويش را بجاي اوشين پير(در سريال سالهاي دور از خانه) بكار گرفت. راستكار كه مهارتي خاص در سينك صدا (با يادگارهائي از دوبله در ايتاليا) در ذهن داشت چنان مسلط و حرفه اي بجاي مكدانل سخن ميگويد كه حتي غرولندهاي تك مضرابي وي را نيز به شايستگي اجرا ميكند.
ناصر طهماسب اينبار جولاني براي هنرنمائي ندارد و اين برخاسته از نقشي است كه بجايش سخن مي راند. نقشي كه جز اداي كلماتي اشرافي خشك مآبانه اشلي نميتوان آنرا پروراند. گريزهاي طهماسب در بين سخنان اشلي در مواقع بحراني و احساسي همچون هنرنمائيهاي وي در ساير كارهايش شنيدني است. صدائي كه گاه هنگام اداي كلمات در گلو خفه ميشود و باز ادامه كلام مي آيد.
بچه گوئي مرحوم آذر دانشي بجاي پريسي سياه پوست (بخصوص آنجا كه به دنبال گيبل مي رود) شنيدني است. دانشي يك گوينده مقتدر و بي همتا بود كه توان اجراي نقشهاي زن جوان ، پير و بچه را يكجا داشت. او براحتي ميتوانست از عهده نقش زنان شكننده و مقتدر برآيد. مهارت وي در قياس با مردان با مرحوم مقبلي قابل مقايسه است. حضور بدري نوراللهي با صدائي مشابه(بجاي عمه پتي) در اين فيلم غنيمتي است. نور الهي استاد تيپ سازي است و يكي از ستارگان پرفروغ تاريخ دوبله كه اميدواريم با بازگشت به ايران هنر خود را از سر گيرند.
اگرچه دوبله اي كه فعلا در دسترس است يك دوبله ويديويي است اما تفاوتي با دوبله هاي 35 ميليمتري سينمائي (بويژه فيلمهاي خانوادگي و حتي حادثه اي كه با روش سينمائي دوبله شده اند) در آن نميتوان يافت. البته اشكالاتي هست كه براحتي ميتوان از آن چشم پوشيد چنانكه با گذشت ده ها سال هنوز هم چنين اشكالاتي در كارهاي گويندگان و دوبله ما وجود دارد و كسي متوجه آن نيست. بعنوان مثال به صحنه اي در آغاز فيلم اشاره ميكنم كه اسكارلت و پدرش در كنار درختي تنومند(در غروبي زيبا) ايستاده اند و مشغول گفتگويند. دوربين از آنها بتدريج فاصله ميگيرد و دور ميشود. كساني كه به صداها آشنايند ميدانندكه دوربين يعني بيننده. شدت صدا با فاصله دوربين از صحنه بايد تنظيم گردد. وقتي دوربين از بازيگر فاصله ميگيرد بايد از شدت صدا آرام آرام (يا سريعا ، بسته به شدت حركت دوربين) كاسته شود... اما در اين فيلم (مطابق 99 درصد دوبله هاي ويدئويي ما) صدا بشكلي يكنواخت- در تمام فواصل - شنيده ميشود! گويندگان حرفه اي ما بخوبي ميدانند كه وقتي دهان گوينده رو به دوربين تمام صفحه را پر ميكند بايد موقع گويش دهان خود را به ميكروفن بچسبانند و وقتي وي در فاصله 50 متري دوربين فرياد ميزند بايد سر خود را برگردانند و صحبت كنند. اما امروزه كسي در گويش فاصله 2 متري و مثلا 5 متري فرقي نميگذارد و همگي با فاصله ثابتي از ميكروفن ادا ميشود. البته ضعف امكانات صدابرداري و بدتر از آن مشكل در پخش اين صداها (بويژه در سينماهاي عهد قجري ما) تنها بهانه قابل قبولي است كه ميتوان از گويندگان جوان و كهنه كار در توجيه اين ضعف پذيرفت.
درهر صورت گفتن و نوشتن در خصوص برباد رفته و دوبله آن مجالي گسترده مي طلبد و نبايد گذاشت در اين محفل كوچك سخن بيش از اين بدازا كشد.

صادق ماهرو

طي يكي دو ساله اخير به ايران بازگشته اند.صداي ايشان را روي بازيگران فقيدي چون تلي ساوالاس و مرحوم لطفي(شير علي قصاب) حتما بياد داريد. ايشان از اساتيد قديمي دوبله اند كه پيش از اين تخصص شگرفي در دوبله كارتون داشته اند. ماهرو در يوگي و دوستان در سه نقش متفاوت ظاهر شدند و در گوريل انگوري بجاي انگوري 15 متري صحبت كردند. شخصيت هاي بابا لوئي و كوئيك درا مك گرا و صدها نقش ريز و درشت كارتوني و سينمائي از كارهاي اين استاد مسلم دوبله است كه متاسفانه به دليل برخي عقده ها در حال حاضر نقشهايي بسيار جزئي(از طرف كساني كه روزگاري در رديف شاگردان او هم بحساب نمي آمدند) به ايشان محول ميشود و ايشان نيز با متانت طبع مي پذيرند.

کاووس دوستدار

بعضی از کارهای زنده یاد کاووس دوستدار گویندگی به جای این بازیگران است:

آنتونی پرکینز در روانی ،فدرا ، آیا برامس را دوست دارید؟ و 5 مایل به نیمه شب
آلن دلون در روکو و برادرانش
تونی کورتیس در بعضی ها داغش رو دوست دارند و اسپارتاکوس
فرانک سیناترا در سوراخی در سر
روسانو براتسی در افسانه گمشدگان و کنتس پا برهنه
عمر شریف در سقوط امپراطوری روم و اسب کهر را بنگر (دوبله اول)
جرج سگال در دعوت به تیر اندازی
الویس پریسلی در هاوایی
اینوکنتی اسموکتنوفسکی در هملت
ریچارد بیمر در داستان وست ساید
مونگومری کلیف در دادگاه نورنبرگ ، رود سرخ و شیرهای جوان (دوبله دوم)

به بهانه دوبله فیلم اسکری موی 3

فیلم اسکری موی 3 هجویه ایست بر فیلمهای حلقه، ماتریکس و نشانه ها ساخته مل گیبسون که در آن از هیچ شوخی زشتی چشم پوشی نشده. تقریباً 90 درصد شوخیهای فیلم به نوعی در ارتباط با اعضای به خصوصی از بدن آدمهاست و اندام عریان هنرپیشه ها در تمامی فیلم حالتی زننده به وجود می آورد. صرف نظر از اینکه چه دیالوگهایی در فیلم گفته میشه فکر می کنم همه شما موافقید دوبله این چنین فیلمی کار جالبی نیست حتی اگر هیچ کلمه نامربوطی از دهان گویندگان خارج نشده باشه. در بعضی از قسمتها، به نظر میاد دوبلورها سعی می کنن با جایگزین کردن بعضی از کلمه ها با واژه های مترادف اونها کمی از زشتی کار بکاهند ولی به نظر من هیچ تفاوتی در اصل کار بوجود نمیاد.

من شنیده ام فیلم مذکور به سفارش شبکه شو تایم و در تهران دوبله شده. بعضی از گویندگانی که در فیلم صدای اونها شنیده میشه عبارتند از: امیر زند، هوشنگ قطعه ای، شروین قطعه ای، مریم شیرزاد، کتایون اعظمی، رزیتا یاراحمدی، منوچهر زنده دل، تورج مهرزادیان و حسین عرفانی. اسم خیلی از دوبلورهای دیگه رو هم نمی دونم.
بر خلاف ادعای بعضی از دوستان، در فیلم هیچ خبری از مونتاژ صدا نیست و کاملاً واضح و مشخص است که تمامی دیالوگ ها توسط گویندگان مذکور گفته شده. اینکه ادعا شده بعد از دوبله، توسط افرادی دیگر بروی فیلم صداگذاری انجام شده کذب محض است.

چند نمونه از دیالوگهای فیلم

مدیر شبکه خبری: سیندی، ماه سرنوشته. نرخ گذاری روی همه چیز ... .همه مردم دنبال داستانهای حسابی اند( ؟ )
سیندی: گزارش بزرگ کردن سینه؟ تو اون فقط 10 دقیقه زنهای Topless بود. مردم دیگه اهمیت نمیدن. دیگه توجه نمی کنن( سیندی یقه اش رو باز می کنه و ...)

مریک؟ خطاب به جرج: حاضرم هر کاری برات بکنم (نگاه معنادار به یکی از اعضای بدن)

همسر تام با کامیون تصادف کرده....
پلیس: فقط می تونم بگم 2 تیکه شده.
تام: منظورت اینه که از وسط نصف شده؟(یک ساندویچ به شکل ... را از وسط نصف می کند)
- از کمر
- یعنی آخرین باریه که می تونم با نصفه ی بالاش حرف بزنم؟
- آره. فقط کامیونه که اونو نگه داشته.
- فرض کنیم که این نیمه پایینه. چند دقیقه ای که حس داره؟(به یک شیرینی به شکل ... اشاره می کنه)
- راستش متوجه منظورت نمیشم.
- بذار توضیح بدم ... (یک شیرینی به شکل عضوی از بدن مرد را به شیرینی قبلی نزدیک می کنه)

سیندی در آغوش جرج در حالیکه جرج اونو به خودش فشار میده:
براندا رفته، کدی از من دلخوره. حالا هم گیر چیزی افتادم که نمی تونم توضیح بدم. خدای من چقدر سخته.

آرشیتکت خطاب به سیندی: اگه بخوای می تونی شب بمونی. صندلی من 2 نفره ساخته شده. ارتعاش هم داره.....
و در جایی دیگه: دیگه شروع شده. تو دیر اومدی ولی برای شاد کردن یه پیرمرد دیر نیست.

سیندی خطاب به پسر بچه:
مادرت دفعه اول اونجای تو رو از وسط برید. آخه داروها مستش کرده بودن یعنی نئشه بود. شب قبلش برای جشن سن پاتریک رفته بودیم بیرون، اون گفت هی تا حالا کریس پالمس نچشیدم و یه کمشو خورد.
کدی(پسر بچه): اونجای من چی شد؟
- دوختنش. البته سر و ته دوختن
- برای همین تو توالت مشکل دارم

آدم فضایی رو به زمینی ها: می تونید جیش کردنمون رو هم ببینید.


به هر حال، برای قضاوت کردن در این زمینه حتماً باید فیلم رو دید و حرفهایی که زدم نظرات شخصی منه. تا نظر دوستان چی باشه؟
یه بار دیگه بابت چیزهایی که نوشتم از همه خانمها و آقایون محترم عذر میخوام.